سبحانسبحان، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

تقدیم به ستارهْ زمینی ام سبحان

سفرنامه گل پسرم

سلام عزیز دل مامانی، چند روزیو با بابایی تصمیم  گرفتیم بریم سفر. یه شب سرعین رفتیم و آب گرماش،بعدم رفتیم شهر اردبیل و دیدنی های اردبیل از جمله بازار و مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی. واقعآ هوا عالی وبسیار خنک بود.     بعدم که رفتیم آستارا و از بازارو دریا و طبیعت قشنگش لذت بردیم، می دونی فکر کنم به تو از همه بیشتر خوش گذشت چون کلی بازی کردی و شبا هم انقدر خسته بودی که سریع خوابت می برد، برگردونتم از دریا به خونه هم حکایتی داشت، مگه می شد از دریا جدات کرد!!! بعد از آستارا رفتیم بندر انزلی و رفتن به مرداب انزلی و... کمی از قایق سواری می ترسیدی اما می گفتی من که نمی ترسم اما دیگه سوار قایق نشیم فقط بریم دیییییییییییا....
3 مهر 1392
1